خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

۲ مطلب با موضوع «دیگـــــــــرنوشـــــــت» ثبت شده است

.

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۵۸ ق.ظ

واقعیت این است که افسردگی با ورزش و ددر دودور رفتن خوب نمی‌شود. بیماری وسواس با نصیحت‌های خاله‌فرنگیس و عزت‌باجی خوب نمی‌شود. بیماری شک با شورتِ آهنیِ قفل‌دار پوشیدنِ پارتنر آدمِ شکاک خوب نمی‌شود. کسی که مشکل اتچمنت دارد هر چقدر بهش عشق بورزید و بوس و نازش کنید نمی‌تواند رابطه‌ی احساسی عمیق برقرار کند. بچه‌هایی که با خشونت خانوادگی بزرگ شده‌اند، حالا چه بین پدر و مادر و چه از طرف پدر و مادر روی آن‌ها، آدم‌بزرگ‌های نرمالی نخواهند شد. همه‌ی این‌ها را بخوانید و یک "مگر اینکه" ته‌شان بگذارید. مگر اینکه بپذیرند که مشکل دارند و دنبال حل کردنش بروند!

[+]

 دیـگرنوشت

  • آذر

.

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۰۴ ب.ظ
استاد گفت بنویسید معصومیت‌تان را کی از دست دادید؟ یا کی‌ها اگر چند بار پیش آمده؟
فکر کردم یعنی چه؟ معصومیت یعنی چه؟ من با این لغت مشکل دارم. من را یاد نجابت و فداکاری و لغاتِ بی‌ربط و بی‌معنای این مدلی می‌اندازد. وقتی نمی‌فهمم یا دارم سعی می‌کنم بفهمم، چشم‌هایم ریز می‌شوند. استاد گفت متوجه‌ی سوالم شدی؟ گفتم نه.
استاد گفت بچه‌هایی که اتچمنت سالم دارند، دنیا برای‌شان چه جور جایی است؟ گفتم امن. گفت بچه‌هایی که پدر و مادرشان از لحاظ احساسی در دسترس نیستند، دنیا را چه‌طور می‌بینند؟ گفتم ناامن، غیرقابل‌پیش‌بینی. گفت آدم‌هایی که یک شبه، یک روزه، یک ساعته، دنیای‌شان زیر و رو می‌شود، دنیا را چگونه می‌بینند؟ گفتم ناامن، ترسناک، غیرقابل‌پیش‌بینی. گفت لحظه‌ای که هر انسانی در هر سنی فکر کند در این دنیا کسی نیست که مواظبش باشد، که اعتمادش به کسی یا چیزی که به آن اعتماد و تکیه داشته از بین رفته، که دنیا دیگر جای امنِ قابلِ پیش‌بینی‌ای نیست، که هر لحظه ممکن است باز ضربه‌ی دیگری بخورد و باز تنها بماند، لحظه‌ی از دست رفتن معصومیت است.


[+]
دیـگرنوشت
  • آذر