خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

.

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ق.ظ

"تو امریکا، همه، دختر و پسر، به‌شدت ساده می‌گردن. زرق و برق‌هایی که تو فیلما و سریالای امریکایی دیدین رو فراموش کنید. واقعا کم آرایش می‌کنن. تو دبیرستان و دانشگاه، می‌تونید ساده‌ترین تیپ‌ها رو ببینید؛ جین‌ها و سوئیت‌شرت‌ها و کفش‌های کهنه؛ چهره‌های بکر و طبیعی و دست‌نخورده. هیچکس هم این سادگیِ ظاهر رو مسخره نمی‌کنه. ایران که میام، واقعا تعجب می‌کنم از جوونا که چقـــــــدر به خودشون می‌رسن و رو ظاهرشون وسواس دارن!"

این‌ها بخشی از حرف‌های جالبِ یاسمین، دخترِ نوزده ساله‌ی ساکنِ ایالتِ جورجیای امریکا و جدیدترین دوستِ من است. دختر خونگرم و پرانرژی و شادی که در امریکا به دنیا آمده و هفته‌ی پیش، برای دومین بار در طیِ سال‌های زندگیش، سفر کوتاهی به ایران داشت و جور شد که هم را ببینیم. حرف‌هاش شنیدنی بود:

"مامان و بابامو خیلی کم می‌بینم. البته الان از هم جدا شدن ولی قبلا هم که با هم بودیم، همیشه سرِ کار بودن؛ بخصوص بابام. وقتی هم که برمی‌گشت، مشغولِ خواب و استراحت. اونجا همه، همیشه مشغولِ کار هستن. همش باید کار کنی. مامانِ من سه جا کار می‌کنه. من خودم از 17 سالگی، رفتم سرِ کار. مثه ایران نیست که خانواده و فامیل، دور هم جمع باشن؛ چون هر کسی، روزای آف و تعطیلیش با بقیه فرق داره و سخت می‌شه هماهنگ کرد و دورِ هم جمع شد. مثه اینجا نیست که جمعه‌ها، همه تعطیل باشن؛ بستگی به کارِت داره. اونجا محوریت با پولِ. مثه ریگ باید پول خرج کنی. برا نفس کشیدن هم باید پول بدی. آدما همش می‌دون برا پول!"

"تو امریکا، انواع مشروب و مواد و سیگار، همه‌جا فراهمه. ولی من اهلِ هیچکدوم نیستم و تا حالا لب نزدم. باوجودی که در همه‌ی مهمونی‌ها و بارها و رستوران‌ها و کافه‌ها، دمِ دستِ، ولی من انتخاب کردم که هیچوقت سراغِ هیچکدوم نرم. این مدل زندگیِ ساده رو خیلی دوس دارم."

"امریکایی‌ها آدمای شاد و خونگرم و خوش‌اخلاقی هستن. همه لبخند به لب دارن و رفتارشون با بقیه، خیلی خوبه. از جمله چیزایی که خیلی براشون مهمه و رو زندگیشون تاثیر داره، تلویزیونه. به‌شدت تحت تاثیرِ تلویزیون هستن. تو هر خونه، هر کس تو اتاقش یه تلویزیونِ شخصی داره. تلویزیون یه جورایی همدمِ آدم‌هاست. از چند سال پیش هم که ترک‌ها و ایرونیا و عرب‌ها، یک سری سفره‌خونه تو ایالت‌های مختلفِ امریکا راه انداختن، رفتن به این سفره‌خونه‌ها هم شده یه جور تفریح و سرگرمی؛ جوری که الان تو اغلبِ خونه‌ها می‌تونی قلیون ببینی. قبلا جوونا سینما هم زیاد می‌رفتن ولی از وقتی ورودی گرون شده و بلیت به 15 دلار رسیده، فیلم‌ها رو از نت دانلود می‌کنن و می‌بینن. من خودم دو سالِ سینما نرفتم!"

تجربه‌ی دوستی با هر آدمِ جدید، فرصتی است برای دیدنِ زندگی از دریچه‌ای تازه؛ باصفا بود یاسمین خانوم، با یک دنیا سادگی‌ش و لهجه‌ی بانمکِ فارسی-انگلیسی‌ش...

 

یه آدمی! چه آدمی؟

*

در این مدت، فیلم‌های زیادی دیدم و کتاب‌های خوبی مطالعه کردم. مثل:

ماپت‌ها؛ فیلمِ بانمک و نوستالژیکی راجع‌به بازگشتِ عروسک‌های معروف و محبوبِ گروهِ ماپت. از آن فیلم‌ها که به اسمِ بچه‌ها و به کامِ بزرگ‌ترهاست. درست مثل مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی. بخصوص که در کنارِ یک عالمه عروسکِ رنگ و وارنگ و جذاب، با بازیِ تعدادِ زیادی از چهره‌های مشهور مثل امیلی بلانت و جک بلک در قالبِ نقش‌های کوتاه، سوپرایز می‌شویم.

نابالغ؛ داستانِ میویس؛ میویسِ تنها و غمگین که نویسنده‌ی رمان‌های نوجوان‌پسند است و خودش هم با وجودِ سی و چند سال سن، همچنان در عالمِ نوجوانی گیر افتاده و سِیر می‌کند.

تِس؛ فیلمِ تاثیرگذاری از رومن پولانسکی؛ فیلمِ تکان‌دهنده‌ای که به ما نشان می‌دهد دنیا و زندگی، مجموعه‌ای است از موقعیت‌های اشتباهی. آدم‌هایی که اشتباهی، در جایگاه‌های اشتباهی، دست به اقداماتِ اشتباهی می‌زنند و چه تاثیراتِ عمیقی هم روی سرنوشتِ دور و بری‌هاشان به جا می‌گذارند.

اسب حیوانِ نجیبی است؛ که به شکلِ خنده‌داری، یادآوری می‌کرد همه‌مان بیماریم و در اجتماعِ بیماری زندگی می‌کنیم: مجمع دیوانه‌گان!!!

و کتاب "کمی دیرتر"؛ تازه‌ترین رمانِ سید مهدی شجاعیِ نازنین؛ که مثلِ یک سیلی بود: شترق! غیرمنتظره و دردناک. تا چند روز عینِ برق‌گرفته‌ها بودم و به برکتش، نیمه‌ی شعبانِ متفاوتی را تجربه کردم.

در این‌باره بخوانید.

 

یادداشتی بر فیـلم . یادداشتی بر کتاب

  • آذر

نظرات (۵)

همیشه شاد و موفق باشی عزیزم.
این همه تلاش و پشتکار و فعال بودنت ستودنیه.
سلام
  • ع.د.ذ.ر.ز....
  • یاسی میگفت که عاشق ایرانه...و عاشق شیراز...
    واسه اینکه اینجا مردم با هم حرف میزنن...
    و هنوز دچار تفرد و فردیت ماشینی مدرن نشدن....
    من واسه اینجا نظر گذاشته بودم
    الان یعنی این خوانومه هیچ آرایشی ندارهههههه؟؟؟؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی