خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

.

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ

صبح ها سرِ کار، با تعدادی زن هم‌سن و سال خودم صبحانه می‌خوریم و فال می‌خوانیم و می‌خندیم و گاهی راجع‌به موضوع بعدی یادداشت‌های من حرف می‌زنیم. عصرها با ژاکت و جوراب کاموایی، کنار بخاری، از ماگ شازده‌کوچولو چای می‌خورم و گفتگوها را می‌شنوم و پیاده و تایپ می‌کنم. شب‌ها سالاد درست می‌کنم و دیکته می‌گویم و قرارهای فردا را فیکس می‌کنم. دوشنبه‌ها صبح با جذاب‌ترین استاد دنیا کلاس دارم. سه‌شنبه‌ها بعدازظهر با مهربان‌ترین‌ها جلسه‌ی داستان داریم. پنجشنبه‌ها شب برنامه‌ی سینما و رستوران گذاشتم. جمعه‌ها عصر با یک تیم دوست‌داشتنی، راجع‌به پرونده‌های هفته‌ی پیش رو حرف می‌زنیم. و بی اینکه بفهمم چطور، پاییز هم به نیمه رسید...

شاید هم زندگی همین باشد و من اینهمه وقت، بیهوده دست و پا می‌زدم....هوم؟

تجـربه‌ها

  • آذر

نظرات (۲)

خیلی وبلاگ عالی و خوبی داری لذت بردم واقعا من هم البته یه وب دارم که متاسفانه کسی به من سر نمی زنه و تنهام دوست داری بیا نیامدی هم اشکال نداره بازم ممنون موفق باشی
  • یکی مثه خودت
  • چقد خوبه که بلدی چطوری از زندگیت لذت ببری؛
    و چقد خوبه که برگشتی...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی