خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

.

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ق.ظ

 بدجوری هوس «هَپی‌اِند» کرده‌ام. یک هپی‌اند واقعی و دلچسب. دلم می‌خواهد زنگ خانه را بزنند، در باز شود و کسی که هر روز و همیشه منتظرش بودم، آشفته بپرد تو و نفس‌زنان بگوید: منو ببخش. دلم می‌خواهد بعد از سال‌ها انتظار و تنهایی، در حال شخم زدن مزرعه‌ای، ناگهان ببینم کسی که مدت‌ها بود فکر می‌کردم کشته شده، دارد از دور می‌آید. دلم می‌خواهد وقتی بالای سر جنازه عشقم زار می‌زنم، بلند شود بنشیند و خودش را بتکاند، چشمکی بزند و بگوید: همه‌ش حقه بود. دلم می خواست اداره تنظیمات، جلوی قدرت عشق ما کم می آورد و تسلیم می‌شد. دلم می‌خواست آدم بدی که حقم را خورده به سزای اعمالش می‌رسید. دوست داشتم صبح روز بعد از جنگ و خونریزی، آفتاب که می‌زند، نوزاد تازه به دنیا آمده‌ام لبخند بزند. طلسمی بشکند. حق بر باطل پیروز شود. قهرمانی بیاید. معجزه‌ای شکل بگیرد. اتفاق خوبی که تا این لحظه قرار نبوده بیفتد، بیفتد.

روزهای ملال و تنهایی

 

 

  • آذر

نظرات (۲)

سلام
قشنگ بود 
خوشحال میشم به من سر بزنی و نظرت رو بگی
texting.blog.ir
اومده؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی