HUSTAWKA
چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۱۴ ب.ظ
...آنجا که کارولینا، خراب و خسته و ناامید، روی پیشخوانِ بار خم شده، سرش را بین دستهایش گرفته و حلقههای دود سیگارِ بینِ انگشتهایش، بالا میروند و محو میشوند و میشل، یک جورِ غیرمنتظرهی شیرینی، از راه میرسد و آرامآرام بهش نزدیک میشود و میگوید: "ببینم! تو به عشق در یک نگاه باور داری؟" ؛ کارولینا با یک بغض بچهگانه و یک لبخند تلخ میگوید: "دیر کردی؛ مثل همیشه..."
نور پردازی، موزیک و ترانهی متن، نگاهها، حسها؛ همهچیز فوقالعادهست...
یک سکانس
خوشحال شدم
موفق باشید