خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

خُرده‌روایـت‌ها

زندگـی، به روایتِ من!

.

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ
دیوار به دیوار اتاق‌خوابم، اتاقِ یک آدمی است که پیانو می‌نوازد. گاهی، وقتی موسیقیِ سحرآمیزش از درز در و دیـوار سَرَک می‌کشد، مجسم‌ش می‌کنم که زنی جوان یا کامل‌مردی جاافتاده است. خیلی وقت‌ها بی‌آنکه بداند، حالم را خوب کرده و بهم امیـدِ دوباره داده؛ آن صبحِ بهاری که حتی نمی‌توانستم از تخت‌ بیرون بیایم، آن بعدازظهـر تابستانی که با گریه خوابم برد، آن غروبِ پاییزی که خانه تاریک بود و دلم نمی‌خواست هیچ چراغی روشن کنم، نوای سحرانگیـز موسیقی‌اش نجاتم داده بود. و اینطوری‌هاست که ما با "عیـــدنوروز" از خواب بیدار می‌شویم، با "گلِ سنگــم" روز را می‌گذرانیم و با "لاو استـوری" به خواب می‌رویم.
چند روز پیش قطعه‌ی "تولدت مبارک" را می‌زد. یعنی چند ساله شده؟
خـرده‌روایت‌ها
 
  • آذر

آذر صدارت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی