.
بلخره یک وقتی باید بینِ زندگی پر ریخت و پاش و زندگیِ معمولی، یک کدام را انتخاب کنیم. اگر میخواهیم ماشین خوب زیر پایمان باشد، در خانهی شیک ساکن باشیم، از دبنهامز و ماذرکِر خرید کنیم و دست به سیاه و سفید نزنیم، باید جیب پر پول داشته باشیم. جیب پر پول، مستلزمِ درآمد خوب است و درآمد خوب، حاصل کار کردن با آدمهای بیرحمی که دهنت را صاف میکنند. من همین امروز انتخاب کردم که با مترو اینور آنور بروم، لباسهایم را از حراج سالیان بخرم، قید محصولات اپل را بزنم و برای سفر به همین دهکورههای دور و بر قانع باشم، در عوض مجبور به تحمل توهین و تحقیر و ناحق شنیدن از کارفرمای پولدار گردنکلفت نباشم. پشت میزم در تحریریه روزنامه مینشینم، با چارتا همکارِ مشنگم سر و کله میزنم، اگر کسی یک کلمه حرفِ اضافه زد، از خجالتش درمیایم و به همین درآمد معمولی و قدرتِ خرید ناچیز قانعم! من امروز بینِ پول و عزتنفس، عزتنفسم را انتخاب کردم. کاش یادم بماند.
تجربهها
هیچ چیز نمیتواند بر عزت نفس، مقدم شود